خمر. (منتهی الارب). نامجرب. ناآزموده. کارناافتاده. که کارآزموده و عالم و عامل و مجرب نیست. صاحب منتهی الارب آرد: بلهاء، زن نادان ناتجربه کار از خاندان بزرگ. (منتهی الارب)
خمر. (منتهی الارب). نامجرب. ناآزموده. کارناافتاده. که کارآزموده و عالم و عامل و مجرب نیست. صاحب منتهی الارب آرد: بلهاء، زن نادان ناتجربه کار از خاندان بزرگ. (منتهی الارب)
ج، تجربه کاران. شخص آزموده و دانا. (فرهنگ نظام). مردم کارافتاده و کارآزموده. (آنندراج). عالم به شغل و عامل با تجربه. (ناظم الاطباء). مجرب. بازل: مرا ز تجربه کاران نصیحتی یاد است که توبه نامه بخط شکسته می باید. صائب (از آنندراج). یکی ز تجربه کاران بصیدگاه ملالم رمیده بلبلم از آرزوی انجمن گل. محمد سعید اشرف (ایضاً). ، تجربه کاران روزگار، آزمودگان کارهای دنیا. (ناظم الاطباء)
ج، تجربه کاران. شخص آزموده و دانا. (فرهنگ نظام). مردم کارافتاده و کارآزموده. (آنندراج). عالم به شغل و عامل با تجربه. (ناظم الاطباء). مجرب. بازل: مرا ز تجربه کاران نصیحتی یاد است که توبه نامه بخط شکسته می باید. صائب (از آنندراج). یکی ز تجربه کاران بصیدگاه ملالم رمیده بلبلم از آرزوی انجمن گل. محمد سعید اشرف (ایضاً). ، تجربه کاران روزگار، آزمودگان کارهای دنیا. (ناظم الاطباء)